این مطلب را قبلاً نوشته بودم و جایی در یکی از وبلاگهایم منتشر کرده بودم. یادم نیست به چه زمانی بازمیگردد و یادم نیست مربوط به وبلاگ چرکنویس بود، یا آن کتابخانهی مجازی مرحوم. چندان تحفهای هم نیست البته. اما در زادروز تولد آن استاد (گیرم با یک روز تأخیر)، دیدم بد نیست به سراغش بیایم و با کمی تغییر، دوباره جلوی دیدهها قرارش دهم.

یک
چون او متفکر است و حرفهای متفکرانه میزند و ممکن است فکر ما را مشغول کند و خدایناکرده به کار بیاندازد و ما هم شروع به فکر کردن کنیم و فکر کردن هم درد دارد.
دو
چون شنیدهایم که او در انقلاب فرهنگی و تعطیلی و اخراج اساتید از دانشگاهها دست داشته و اصلاً هم نمیخواهیم جواب او را به این اتهام بدانیم.
سه
چون وقتی کسی در انقلاب فرهنگی دست داشته باید خودمان را تنبیه کنیم و از نتیجهی فکرهای بعدی او محروم شویم.
چهار
چون ممکن است با شنیدن سخنان و خواندن آثار او، خیال کنیم که دربارهی آزادیخواهی و دینداری برداشتهای دیگری هم غیر از برداشت ما (که مسلماً درست هم هست) وجود دارد.
پنج
چون با دلیل حرف میزند و اگر تن به شنیدنشان بدهیم، اثبات این که ما قطعاً درست میگوییم سخت میشود.
شش
چون هر کس از ما تندتر برود افراطکار است و هر کس از ما یواشتر بیاید تفریطکار است و ما از خوش حادثه درستترین هستیم و وقت خودمان را نباید با افکار یواشتر و تندتر هدر دهیم.
هفت
چون ما به آزادی عقیده اعتقاد داریم و از آن استقبال میکنیم، به شرطی که همان عقیدهی خودمان باشد.
هشت
چون مدتهاست که ژست عالمانه گرفتهایم و به خوانندگان تفکرات او برچسب سادهلوحی و فریبخوردگی زدهایم و حالا نمیشود یکهویی همان کار را خودمان بکنیم.
نه
چون این روزها مد است که همهچیز را مسخره کنیم و وقتی کارمان به همین راحتی راه میافتد، چه کاری است که بنشینیم هی به مغزمان فشار بیاوریم و تازه فحش هم بخوریم که «روشنفکر» هستیم؟
∴
پینوشت: عکس بالای صفحه از اینجا برداشته شده است.
آقا دلایل قانع کننده بود 🙂
به نظرم درست می گویید. دشوارترین کارها تفکر است و اینکه نظام باورها و اعتقادات همیشه می تواند علم و عقل و واقعیت را از پنجره بیرون بیندازد !!
فکر کردن و فهمیدن واقعا درد داره …….. یه مدته بهمین دلیل کتاب نمیخونم
سروش نظراتش خیلی ضعیفه به نظر من شهید مرتضی مطهری متفکر قویتری هست و منطقیتر و کاملتر صحبت کرده
نمیشود این طور کلی نظر داد. نظر شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، در مورد دو شخصیت خیام و سهروردی، بیش از آن که غیر واقعی باشند، عجیبند. اما به هر حال، صحت فرمایش شما ماهیتاً تناقضی با این نوشته ندارد و بهتر بودن یکی، دلیل بر نخواندن و رد پیشینی موضع دیگری نیست.
نکنه فکر می کنید کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را شهید مطهری نوشته است ؟!
پس چه کسی نوشته؟