چهار سال گذشت. چهار سال پیش همین موقعها بود که منتظری رفت. فقیهی راستین بود که هرگز ساکت ننشست و حقیقت را به هیچ طمع و تهدیدی فرونگذاشت.

این روزها، اگرچه سالگرد خورشیدی آن روز نیست، ولی حال و هوای شهر آدمی را سخت به آن زمان میبرد.
برای وداع با او، به قم رفتیم.
در پس سالها که حتّی بردن نام منتظری هم جرم بود، شهر قم را پر دیدیم از تصاویر او. در کوچههای پشت حرم، سرگردان بودیم که به منزلش برویم یا به صحن حرم. پیرمردی پرسید که این همان منتظری است؟ گفتیم بله. بهتزده بود از اینهمه جمعیت و هیجانی که در چهرهها میدید. وقتی پاسخش را گرفت، به بهتزدگی خود ادامه داد. تصمیممان را گرفتیم و روانهی صحن حرم شدیم. زیارتی مختصر کردیم و فوراً بیرون آمدیم و به جایی که گفته میشد نماز را آنجا خواهند خواند رسیدیم. هنوز پیکرش را نیاورده بودند و میشد به اندازهی کافی جلو رفت.
چهرههای آشنایی هم در میان مردم بود. کرباسچی با پالتویی بلند و ریشی تراشیده، در میان مردم قدم میزد. رسول منتجبنیا، در همان کسوت روحانیت، در میان جمعی از همراهانش بود. کروبی را دیدیم که با جمعی محافظ و جمعیتی دنبالکننده، بهسرعت از سویی داخل آمد و وارد یکی از حجرههای کنار صحن شد و رفت. آن موقع هنوز آزاد بود. گفته میشد که خاتمی هم آمده.
اندکی گذشت تا ناگهان جوانان به صحن هجوم آوردند و شعارهایشان فضا را پر کرد. دیگر جای سوزن انداختن نبود. نیروهای امنیتی، از فراز بامها فقط تماشا میکردند. تن به موج و دل به دریا سپردیم، تا آنگاه که تابوت را آوردند و در میانه گذاشتند. جلو بودیم و کافی بود کمی قد کشیده کنیم تا بهتر ببینیم.
تابوت را دیدم و عکس منتظری را بر روی آن.
یک لحظه به این فکر کردم که در آن جعبه چه کسی خوابیده و لحظهای بعد، حسرت خوردم که کاش این تشییع چنین سیاستزده نبود. منتظری را دوست داشتم. افسوس خوردم که کاش هیاهویی نبود و میشد در سکوت خداحافظی کرد.
دیگر شعار ندادم.
همچنان به تابوت خیره ماندم و در آن میدان شور و هیجان و هیاهو، بهتنهایی گریستم و آزادیاش را شادباش گفتم.
سوگواران تو امروز خموشند همه
که دهانهای وقاحت، به خروشند همه
گر خموشانه به سوگ تو نشستن رواست
زان که وحشتزدهی حشر وحوشند همه
آه از این قوم ریایی که در این شهر دروغ
روزها شحنه و شب، بادهفروشند همه
(شعر از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی)
به استثنای تصویر بالای صفحه که از سایت مرحوم آیتالله منتظری استخراج شده، بقیهی عکسها از دوربین خودم بیرون آمدهاند.